نویسنده: عباس زریاب خویی




 

بازَبدی، باسورین، باقَردی آبادی‌هایی بوده است واقع در شمال موصل در خاک کنونی ترکیه نزدیک مرز سوریه. در کتاب‌های جغرافی نویسان اسلامی بازبدی و باقردی (یا «قردی» ) و گاه باسورین با هم ذکر شده است. گاهی این هر سه موضع را از «جزیره‌ی ابن عُمَر» و گاهی این جزیره را از توابع ناحیه ای گفته اند که از این مواضع پدید می‌آمده است. آنچه مسلّم است نام‌های بازبدی و قردی (باقردی) و باسورین قدیمی است و نام جزیرة ابن عمر بعدها بر این سرزمین اطلاق شده است. به گمان یاقوت (1) نخستین کسی که جزیرة ابن عمر را عمارت کرده حسن بن عمر بن خَطّاب تَغلِبی است که بر این جزیره امارت داشته است (در اصل: «کانت له امرأة بالجزیرة» که درست نیست و باید به جای «امرأة»، «إِمرَة» خواند) و به گفته‌ی او زمان این شخص در حدود 250 هجری بوده است. اینکه وی عمارت جزیره را به حسن بن عمربن خطّاب نسبت می‌دهد درست نیست؛ زیرا این جزیره، با اشتمال بر مواضع بازبدی و باقردی، قدمت بیشتری دارد و، چنان که خواهد آمد، تاریخ آن به قرن چهارم مسیحی و پیش از آن می‌رسد. یاقوت در وجه تسمیه‌ی این سرزمین به جزیره گفته است که دجله بر این ناحیه جز از یک سو محیط بوده و مانند هلال (یا قوس) بر آن احاطه داشته است. فاصله‌ی میان دو انتهای قوس را کندند و بر آن آب انداختند و بر این آب آسیاب‌هایی ساختند، و چون آب از هر سو بر این ناحیه محیط شد، آن را جزیره خواندند.‌هارتمان (2) شبهه ای ندارد که این خندقی مصنوعی نیست بلکه از سرازیر شدن آب دجله از سویی به سوی دیگر (به طور طبیعی) پیدا شده است. این مجرا گاهی خشک می‌شود و با خشک شدن آن گودالی قوسی شکل پدید می‌آید. این عقیده‌ی‌هارتمان را قول بدلیسی (3) تأیید می‌کند. او می‌گوید: «قلعه و بلده‌ی جزیره [ابن عمر] در ساحل رودخانه‌ی شطّ العرب [مقصود دجله است] واقع شده، چنانچه در هنگام طغیان آب شطّ دو حِصّه گشته قلعه و شهر را میان گرفته می‌رود و سدّی عظیم از سنگ و آهک در بالای قلعه بسته اند که آب ضرری به عمارت و ابنیه‌ی آنجا نمی رساند و همیشه تردّد مردم از آنجا به جِسر است [و] بدین واسطه موسوم به جزیره‌ی عمریه گشته». (4) این جزیره را در زمان بدلیسی (قرن دهم و یازدهم) «جزیره‌ی عُمَریّه» می‌خواندند و به همین جهت تصور شده است که جزیره از بناهای عمربن عبدالعزیز خلیفه‌ی اموی است. بقایای جسری که شرف الدین بدلیسی از آن یاد می‌کند هنوز هم برجاست (5) و محقّقان آن را باقیمانده از دوره‌ی ساسانیان می‌دانند، یعنی از زمانی که بازبدی به موجب عهدنامه به دست ساسانیان افتاده بود.
جزیرة ابن عمر اکنون با نام جیزره (6) در خاک ترکیه، در جنوب شرقی آناطولی، نزدیک مرز سوریه، واقع است. طول شرقی آن از گرینیچ 42 درجه و 5 دقیقه و عرض شمالی آن 37 درجه و 15 دقیقه است. (7) جغرافی نویسان اسلامی طول آن را 66 درجه و 10 دقیقه (از شرق خالدات) و عرض آن را 37 درجه و 30 دقیقه گفته اند. (8) یاقوت (9) بازبدی را کوره (به معنی «استان» در اصطلاح قدیمی آن) می‌خواند و می‌گوید «بازبدی و قردی دو کوره از جزیرة ابن عمرند و بازبدی در مغرب و باقردی در مشرق آن واقع است و هر دو کوره در برابر هم قرار دارند». به گفته‌ی یاقوت، بازبدی همچنین نام دیهی در برابر جزیرة ابن عمر است و همه‌ی کوره را به نام آن دیه خوانده اند و کوه جودی و قریه‌ی ثمانین، که در داستان نوح و کشتی او یاد شده، در نزدیکی آن است. پس، به گفته‌ی یاقوت، بازبدی هم نام قریه و هم نام کوره یا ناحیه‌ی وسیعی است و این معنی از شواهد تاریخی و جغرافیایی تأیید می‌شود. باز یاقوت در ذیل «قردی» (10) می‌گوید: «قردی و بازبدی نام دو قریه در نزدیکی جبل جودی (11) واقع در جزیره است و قریه‌ی ثمانین هم در نزدیکی آن است». نیز یاقوت، از قول ابوالحسن جَزَری، می‌گوید که بازبدی دیهی است در مغرب دجله که دیه‌های زیادی به آن افزوده می‌شود و در کنار دجله در مقابل جزیرة [ابن عمر] واقع است و قردی در مشرق دجله و از توابع آن است که ولایت بزرگی قریب به 200 قریه منسوب به آن است و از آن جمله جودِی و ثمانین و فیروزسابور است. فیروزسابور دیهی بزرگ است و در آن آثار و عمارات زیادی دیده می‌شود. این دیده را فیشابور نیز خوانده اند (12) که اختصار فیروزشابور است و ظاهراً یادگار زمانی است که شاپور دوّم ساسانی بر امپراتور روم پیروز شد و نواحی این سوی دجله را به خاک ایران ضمیمه کرد. «کَفرزَمّار» هم ناحیه‌ی وسیعی از اعمال بازبدی و باقردی بوده است. (13) از گفتار قُدامه (14) برمی آید که قردی و بازبدی در شمال موصل و از اَعمال آن بوده است و بر ناحیه‌ی وسیعی اطلاق می‌شده است که جزیرة ابن عمر و باسورین دو قصبه‌ی آن بوده اند و جبل جودی در قردی و بازبدی بوده است. مسعودی (15) بازبدی و قردی را از اعمال موصل می‌خواند و در ذکر دجله و آب‌هایی که به آن می‌ریزد می‌گوید: رود خابور (خابور حَسنّیه نه خابور فرات) از ارمنستان می‌آید و مصبّ آن در دجله میان باسورین و قبر سابور [درست: فیروزسابور] از بلاد قردی و بازبدی از بلاد موصل است. در ذکر شاهان آثور (آشور) یا ملوک موصل و نینوا (16) نیز گوید: نینوا در برابر موصل است و دجله در میان آن دو جاری است همچنان که میان قردی و بازبدی از کوره‌های موصل روان است. همچنین مسعودی (17) درباره‌ی دجله می‌گوید: دجله از جزیرة ابن عُمُر و باسورین و قبر سابور [درست: فیروز سابور] و از بلاد قردی و بازبدی و باهَدری و «بَلَد» و موصل می‌گذرد. نیز می‌گوید: خابورِ دجله [خابور حَسَنیّه] میان باسورین و فیروزسابور به دجله می‌ریزد و نَهر دوشا میان جزیرة ابن عمر و باسورین است. (18)
ابن خُرداذبه (19) قردی و بازبدی و باعَربایا را از کوره‌های دیار ربیعه می‌شمارد و می‌گوید نصیبین مرکز دیار ربیعه است. اما از گفتار قدامه برمی آید که او قردی و بازبدی را از دیار ربیعه نمی شمارد. ابن حوقل قردی و بازبدی را دو رستاق بزرگ می‌خواند که در کنار یکدیگر و دارای املاک زراعی بزرگ و پراهمیّت اند، چنان که هر ملک زراعی در سال هزار کُرّ گندم و جو و حبوبات محصول دارد. (20) به گفته‌ی ابن حوقل (21) قردی همان جزیره‌ی ابن عُمَر و جبل باسورین و نواحی آن است تا حدود باعَیناثا و طَنزی و تاشان (در ابن حوقل: شاتان).
با توجه به نوشته‌های جغرافی نویسان درباره‌ی بازبدی و باقردی چنین نتیجه می‌شود که این دو نام هم بر ناحیه یا کوره یا رستاق بزرگ اطلاق شده است و هم بر قریه یا شهرک معیّنی و این معنی را گذشته‌ی آن در پیش از اسلام تأیید می‌کند.
بازبدی در نوشته‌های سریانی بیث زَبدی است یعنی مسکن «زَبدا»‌ها و یونانیان آن را «زابدیکِنه» و لاتینیها «زابدیسنه» می‌گفتند. (22) پسوند ik- پسوندی ایرانی است که علامت نسبت است، (23) یعنی محل و مسکن «زابدی»‌ها و همچنین باقردی «بیثِ قَردی» است یعنی محل و مسکن «قردو»‌ها.
زابدیسنه هم نام سرزمینی در حوضه‌ی علیای رود دجله بوده است و هم نام مرکز این ناحیه که یکی از حوزه‌های اسقف نشین نسطوری بوده است. مرکز ولایت زابدیسنه موضع مستحکمی بر بالای تپه ای در کنار دجله بوده است و در گذشته به آن «فونیکا» نیز گفته می‌شد. (24) فونیکا همان «فَنَک» مذکور در کتب جغرافیای اسلامی است که یاقوت (25) می‌گوید مرکز اکراد بَشنَویه و در نزدیکی جزیرة ابن عمر بوده است و این دو مکان دو فرسخ با هم فاصله داشته اند. یاقوت می‌گوید این قلعه سیصد سال است که در دست اکراد بشنویه است و صاحب «جزیره» و دیگران نمی توانند بر آن دست یابند. قلقشندی (26) آورده است: «قلعة فنک قلعة حصینة فُوَیقَ جزیرة ابن عمر».
نام زابدیسنه در کتاب آمیانوس مارسلینوس، در ذکر جنگ‌های شاپور دوم ساسانی با یولیانوس مرتد (آپوستات) امپراتور روم، آمده است. (27) در نتیجه‌ی این جنگ‌ها قسمتی از متصرفات رومیان در بین النهرین به دست ایرانیان افتاد که از جمله «زابدیسِنه» بود. آمّیانوس می‌گوید که ناحیه‌ی زابدیسنه در آن سوی دجله، (28) یعنی در ساحل شرقی دجله بوده است. به گفته‌ی تریدلر، (29)، شهر بزبده (بازبدی) مرکز ناحیه‌ی زابدیسنه بوده که، به عقیده‌ی او در مغرب دجله و در پایین «آمِد» جای داشته است.
زوسومِنوس، مورّخ رومی و مؤلّف کتابی در تاریخ کلیسا، از شخصی به نام «داوساس» نام می‌برد که اسقف شهر زابدایون بوده، و به جهت اعتقادش به مسیحیّت، به دست ایرانیان کشته شده است. محققان «زابدایون» را با «زابدیسنه» و «بازبدی» یکی می‌دانند. (30) نام دیگر بازبدی به سریانی «گوزارثا زبدی» به معنی «جزیره‌ی زبدی» است (31) و مؤیّد یکی بودن آن با جزیره‌ی ابن عمر است. آرامی‌ها «بیث قردو» را نیز «گوزورتا قردو» یا جزیره‌ی قردو خوانده اند که باز مؤیّد یکی بودن آن با جزیره‌ی ابن عمر است. به عقیده‌ی تریدلر، نام «زاب» کوچک و «زاب» بزرگ، دو رود معروفی که به دجله می‌ریزند، با نام «بازبدی» وابستگی دارد و مؤیّد آن است که ناحیه‌ی بازبدی تا مواضعی دورتر از ساحل چپ دجله امتداد داشته است.

آمّیانوس نام قردی (کوردوئنه) را نیز جزو پنج ولایتی که در آن سوی دجله قرار داشتند و به دست ایرانیان افتادند می‌شمارد. استرابون کوه‌های «گوردوایا» را سرحد ارمنستان و بین النهرین دانسته است و باوم گارتنر (32) (ذیل «گوردوایا» ) آن را با کوه جودی یکی می‌داند.

بنابه گفته‌ی سترِک (33) (34) بازبدی (جزیره‌ی ابن عمر کنونی) و فنک و سِعِرت از محل‌های مسکونی ناحیه‌ی بزرگ «بهتان» واقع در جنوب شرقی آناطولی است. «بهتان» امروز هم نام یکی از نهرهای تابع دجله است و هم نام ناحیه ای است به شکل مثلّث نامنظّم که قاعده‌ی آن رود بهتان و دو ضلع دیگرش دجله و خابور است و از شمال به شروان (با شروان ارّان اشتباه نشود) و از جنوب به زاخو و از مغرب به طور عَبدِین و از مشرق به حَکّاری محدود است. نام رود «بهتان» در کتب جغرافیای اسلامی «وادیُ الزَّرم» است.
ناحیه‌ی «بهتان» در کتب جغرافیای اسلامی «زَوَزان» است و یاقوت (35) آن را میان کوه‌های ارمنستان و اخلاط و آذربایجان و دیارِ بکر و موصل می‌داند و می‌گوید ساکنان آن ارمنی اند و طوایفی از اکراد نیز در آن سکونت دارند. هنگامی که عِیاض بن غَنم در زمان عمر به قردی و بازبدی رسید، بِطریقِ زَوَزان نزد او رفت و با پرداخت باج با عیاض صلح کرد (سال 19 هجری). نام «بهتان» مأخوذ از نام ایل کردبُختی است.
نام «باسورین» به سریانی «بیث سورین» است و به احتمال قوی از نام خاندان معروف اشکانی، سورِن، گرفته شده است. سورین پَهلَو در زمان شاپور دوم ساسانی سردار سپاه بوده است و سورین دیگر در زمان یزدگرد دوم حاکم آدیابنه (اربیل) و «جرمایه» بوده است. (36) به گفته‌ی یاقوت، (37) «باسورین» ناحیه ای از اعمال موصل است که در مشرق دجله واقع بوده و ذکر آن در تاریخ حَمدان می‌آید. قدامه (38) باسورین را یکی از دو قصبه‌ی قردی و بازبدی می‌داند و می‌گوید که از باسورین در زورق‌ها به عراق نمک می‌برند و مالیات آن را به میانگین سه هزار هزار و دویست هزار درهم می‌داند. وی مالیات قردی و بازبدی را نیز همین رقم نوشته است و ظاهراً مقصود او مالیات هر سه ناحیه با هم بوده است.
در قرن چهارم هجری، در زمان ابن حوقل (39) محصول بازَبدی دو هزار کُرّ گندم و جو بوده است به قیمت هزار هزار درهم (هر کرّ از گندم و جو به قیمت 500 درهم) و محصول باقردی (جزیرة ابن عمر؛ به گفته‌ی او، با «باسورین» ) سه هزار کرّ گندم و جو بوده است به قیمت صد هزار دینار. علاوه بر این، مالیات‌هایی دیگر از باغات و مستغلات و اهل ذمّه (جَوالی) و عشرتکده (بیت الَّلطَف)‌ها (مال الّلطف) می‌گرفتند که از بازبدی دو هزار دینار یا سی هزار درهم بود و از باقردی سی هزار دینار (در باقردی از آسیاب‌ها هم مالیات می‌گرفتند). جزیره‌ی ابن عمر یا باقردی و بازبدی و باسورین، که محل تلاقی چند رود فرعی با دجله بود، بندری شمرده می‌شد برای ارمنستان و آسیای صغیر و میّافارقین و اَرزَن که از آنجا کشتی‌های تجارتی با بار عسل و کره و «مَنّ» و پنیر و گردو و بادام و فندق و کشمش و روغن زیتون و انجیر به موصل روانه می‌شد. (40) باقردی و بازبدی خوش آب و هوا هم بوده و‌هارون الرشید، در سال 174 به آنجا رفته، قصری در آن بنا کرده بود. شاعری، در وصف آن، دو بیت گفته است و آنجا را ییلاق و بهارگاه خوانده است. (41)
در قرن چهارم هجری، بازبدی و باقردی و، به طور کلی، جزیرة ابن عمر با همه‌ی دیار جزیره و دیار ربیعه در دست حَمدانیان و محل تاخت و تاز آنان و جنگ‌های ایشان با رومیان و آل بویه بوده است. از این جنگ‌ها خسارات زیادی به این دیار وارد آمده و بیشتر اهالی آن، به گفته‌ی ابن حوقل، (42) از جور آل حَمدان آن دیار را ترک گفته اند. ظاهراً خود ابن حوقل نیز در اثر همین حوادث، در 331، مجبور به ترک وطن خود شده است. (43)
سمعانی در الانساب (44) نسبت به بازبدی را «بازَبدانی» گفته است و تنی چند از دانشمندانی را که از آنجا برخاسته اند نام برده است.
حمدالله مستوفی، در نزهة القلوب در ذکر «دیاربکر و ربیعه، از شهر باصَبده» نام می‌برد که همان بازبدی است. (45) معلوم نیست که این تلّفظِ زمان اوست یا از کتابی دیگر نقل شده است. وی می‌گوید: «شهری وسط است، حاصلش غلّات و پنبه و اندکی میوه باشد، حقوق دیوانیش [مالیاتش] بیست و چهار هزار و سیصد دینار است». حمدالله مستوفی (46) «جزیره» را، که همان جزیره‌ی ابن عمر است، جداگانه نوشته و حقوق دیوانی آن را 170.200 دینار گفته است. وی جزیره را شهری بزرگ با 110 پاره دیه خوانده است. به احتمال قوی در این محاسبه شهر بازبدی هم منظور شده است و نویسنده‌ی اصلی که منبع مستوفی است نمی دانسته است که بازبدی داخل در جزیره ‌ی ابن عمر است. (47)

پی‌نوشت‌ها:

1. ج2، ص 79.
2. د. ا. ترک، ذیل «جزیرة ابن عمر».
3. ص 157.
4. ص 157-158.
5. د. ا. ترک، همان جا.
6. cizre
7. همان جا.
8. قلقشندی، ج4، ص 322.
9. ج1، ص 466.
10. ج4، ص 56.
11. در این باره ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «جودی».
12. همان، ج3، ص 931.
13. همان، ج4، ص 288.
14. ص 245.
15. 1965-1979، ج1، ص 122.
16. همان، ج1، ص 252.
17. 1967، ص 52.
18. همان، ص 54.
19. ص 95.
20. ص 217.
21. ص 219.
22. مارکوارت، 1901، ص 158.
23. تریدلر، ذیل «زابدیسنه».
24. مارکوارت، همان جا.
25. ج3، ص 920.
26. ج4، ص 326.
27. تریدلر، ذیل «زابدیسنه».
28. regions transtigritanes.
29. همان جا.
30. همان جا.
31. همان جا.
32. Baum Gartner.
33. streck.
34. د. ا. ترک، ذیل «بُهتان».
35. ج2، ص 957.
36. نولدکه، ص 680.
37. ج1، ص 467.
38. ص 245.
39. ص 218-219.
40. همان، ص 225.
41. طبری، سلسله‌ی سوم، ص 609-610.
42. ص 208-230.
43. ص 3-4، مقدمه.
44. ج2، ص 33.
45. ص 102-103.
46. ص 103.
47. درباره‌ی حکم جزیره (جزیره‌ی ابن عمر) در قرن دهم و یازدهم که همه از اکراد بوده اند ر. ک. بدلیسی، ص 156-197.

منابع تحقیق:
ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن، 1967.
ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1967.
ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1967، ص 132، 136.
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران 1343.
احمدبن یحیی بلاذری، کتاب فتوح البلدان، قاهره [تاریخ مقدمه 1957]، قسم اول، ص 208.
حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب، چاپ گی لسترنج، تهران 1362 ش.
دانشنامه‌ی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1375ش-.
عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج1-7، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن 1382-1402/ 1962-1984.
محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه، لیدن 1879- 1901، چاپ افست تهران 1965.
قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن 1967.
احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره [تاریخ مقدمه 1383/ 1963].
علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن 1967.
__، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت 1965-1979.
تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه‌ی عبّاس زریاب، تهران [تاریخ مقدمه 1358 ش].
یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866-1873، چاپ افست.
تهران 1965 تهران.

Baum Gartner, "Gorduence", in pavlys Real Encyclopädie.
Islâm Anisklopedisi, Istanbul: Mill Eğitim Basmevi, 1965-1988, s. v.v
"Buhtan" (by M. streck), "cezīre-iibn ömer, (by M. Hartmann)."
J. Marquart, ĒrānŠahr, Berlin 1901.
__, südarmenien und die Tigisquellen, wien 1930.
F. Treidler, "zabdicene", in pavlys Real Encyclopädie.

منبع مقاله :
زریاب خویی، عباس؛ (1389)، مقالات زریاب (سی و دو جستار در موضوعات گوناگون به ضمیمه‌ی زندگینامه‌ی خودنوشت)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل